زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیرو صحبت جانانه ام ببخش ، یارا
که از جان شکیب هست وز جانان شکیب نیست
گمگشته ی دیار محبت کجا رفت
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظرنکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
زندگی زیباست ای زیبا پسند
خدایا به داده،نداده و گرفته ات شکر. که داده ات نعمت، نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان است...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 تير 1397برچسب:شکایت هجران, توسط انورشاه امانی |